روانشناسی
رویکردهای عمده در مطالعات روانشناسی
در فرایند حل یک مسئله، هدف ما و نوع دیدگاهی که به تبعیت از آن برمی گزینیم متفاوت است. مسائل شهری نیز از این امر مستثنی نیستند. در واقع هنگامی که سعی در طراحی با توجه به ویژگیهای روانشناختی انسانها داریم، بسته به هدف، میتوان از دیدگاههای مختلفی به مسئله نگریست، گاه مسائل را با تکیه بر نیازهای فیزیولوژیک انسانها حل و فصل میکنیم و گاه با محور قرار دادن رفتار آنها سعی در بهبود شرایط داریم؛ گاه فرآیندهای ذهنی را مدنظر قرار می دهیم و گاه انسان ها را از درون می کاویم و در این میان نکته حائز اهمیت این است که فراموش نکنیم نگاه کردن از یک روزن به معنای نادیده انگاشتن سایر راه ها نیست، بلکه لازم است شرایط را از زوایای مختلف بنگریم.
در روانشناسی نیز مانند بسیاری از علوم دیگر، راه های گوناگونی برای توضیح و حل مسائل وجود دارد. حقیقتا، توضیح فعل و انفعالات ذهنی و مباحث مربوط به روان انسان پیچیده تر از آن است که بتوان تنها از یک زاویه به آن نگاه کرد و آن ها را توضیح داد. به همین خاطر پژوهشگران این رشته هر کدام به فراخور حساسیت های خود راهی را برای توضیح این مهم انتخاب کرده اند. به این ترتیب، پدیده های روانشناختی را می توان از چندین زاویه تحلیل کرد. هر یک از این رویکردها رفتار انسان را تا حدودی از زوایای متفاوتی تبیین می کند و هر یک از آنها سهمی از تصویر ما از تمامیت وجود فرد دارند.
پنج رویکردی که در اینجا به اختصار معرفی می شود رویکردهای عمده در مطالعات روانشناختی به شمار می رود و عبارتند از: رویکردهای زیست شناختی ، رفتاری ، شناختی ، روانکاوی و پدیدارشناختی.
لازم به ذکر است هر یک از این رویکردها ، قانونمندی ها و ویژگی های رفتار انسان را بنابر جهت گیری غالب خود نسبت به موضوع بررسی می کنند. بنابراین هیچ یک از رویکردها کامل نبوده، تنها به یک جنبه از جوانب گوناگون و پیچیده رفتار و فرآیندهای ذهنی انسان می نگرد. به همین خاطر باید به یاد داشته باشیم که در توضیح علت و چگونگی رفتارها و عکس العمل های انسان ها باید این رویکردها را مکمل هم دانست.
دلایل اهمیت روانشناسی در معماری
سلامتی:
هیچکس نمیتواند از معماری و جلوههای آن فرار کند. (گونتر هرتل)
دکتر Deinsberger – Deinsweger معتقد است كه معماری نادرست و فرومایه، همراه با سایر عوامل مضر، میتواند باعث ایجاد استرس، فرسودگی، القاء علائم روانی و حتی ایجاد ناراحتی جسمی شود. بهعنوان یک قاعده کلی میتوان گفت، این اثرات بلافاصله آشکارا نیستند، اما اغلب پس از یک دوره چند ماه یا با گذر سالها ظاهر میشوند. این نتیجهگیری همینطور اثبات میکند که با عملکرد معکوس فضاها میتوانند فرآیندهای بهبودی و سلامت را ارتقاء دهند.
احساسات و سیستم عصبی:
به منظور ایجاد احساس راحتی در یک محیط، فقط به یک فضای داخلی دلپذیر نیاز نیست. نور، گیاهان، متریالها، روشهای ساخت و ساز، دما و شرایط هوا نیز برای رفاه و سلامت نقش دارد.
باید در نظر داشته باشیم که انسانها یک برداشت کلی دارند : حواس ما بر تفکر، احساسات و عملکرد و بنابراین کل بدن ما تأثیر میگذارد. اگر حواس ما با پیامهای مثبت تحریک شود، این میتواند یک اثر تقویتکننده یا آرامبخش داشته باشد. درنتیجه ، فضاها میتوانند بر تفکر و الگوهای رفتاری ما تأثیر بگذارند، بهعنوان مثال، انگیزه، عملکرد یا تمرکز ما را تقویت کنند اگر در فضاها احساس ناراحتی کنیم، میتواند منجر به بیقراری یا ناراحتی، حساسیت شدید، بیحالی یا حتی اضطراب گردد.
امنیت و جرم:
ساختارهای فضایی همچنین با موضوعات ایمنی و امنیتی همراه هستند. درصورت عدم موفقیت در ساختارهای فضایی، اقداماتی مانند سیستمهای هشداردهنده یا دوربینهای مداربسته معمولا بهخوبی عملکرد ندارند بنابراین برخی ساختارها میتوانند سبب جرم یا خرابکاری شوند، اما همچنین میتوانند به بهبود و تأمین امنیت بیشتر کمک کنند یا برخی فضاها احساس امنیت و برخی احساس ترس و عدم امنیت را در ما ایجاد میکنند این نشاندهنده تاثیرگذاری فضا بر احساس امنیت انسان است.
شخصیت و تکامل:
محیطی که در آن زندگی میکنیم و توسط آن احاطه شدهایم فضایی بارور برای رشد و تکامل فردی ماست. پیامهای مثبت در فضاها میتوانند در تقویت احساس عزت نفس و رضایت ما نقش داشته باشند. نقص در این زمینه ممکن است باعث نارضایتی، بیقراری، بیگانگی و بیپروایی شود.
طبق گفتههای دکتر Deinsberger – Deinsweger بسیاری از ساختمانها نقصهای متفاوتی را در خود دارند که البته قابل توجه نیستند و بهوضوح بهچشم نمیآیند.
دنی فریدمن، پژوهشگر مسکن و سیاستهای اجتماعی، همبستگیهایی بین شرایط نامساعد مسکن، محلات و سلامت افراد، بهزیستی، احتمال جرم و جنایت و تحصیلات نیز پیدا کرده است وی در پژوهشی نشان داده که شرایط نامناسب مسکن به شدت با کمبود تحصیلی، ظهور مسائل بهداشتی و شکایات کیفری ارتباط دارد. همینطور برعکس، این بدان معنیاست بهبود کیفیت و کمیت مسکن، بهبود کیفیت فضا در محلات و خانوادههای کم درآمد تأثیر مثبتی در کاهش جرم و جنایت و سلامت و بهبود سطح تحصیلات خواهد داشت.
عملکرد و رفتار
“فضاها رفتار ما را تعیین میکنند – در بیشتر موارد بدون درک آگاهانه ما”
ساختارهای فضایی الگوهای خاصی از رفتار را ترویج میکنند و طرحها و الگوهای ما را به شیوههای خاصی از عادات، برخورد و استفاده از آنها تحریک میکنند. پدیدههایی مانند افراط ، استفاده نادرست یا خرابکاری اغلب دلایل ساختاری دارند. اگر معماری دلبستگی مثبت و عاطفی به مکانها ایجاد کرده و احساس مسئولیت را تقویت کند، چنین عواقبی بهوضوح قابل پیشبینی است.
بنابراین سؤالاتی درمورد چگونگی و چرایی برای همه پروژههای مسکونی و ساختمانی بایستی با دقت مطالعه و پاسخ داده شود. محیطهای زندگی یا کار نیز میتوانند ابزار شناسایی برای شخصیت ما باشند. اگر این فرآیندها رخ دهند، احساس مسئولیت ما در مورد فضاهایی که در آن ساکن هستیم توسعه مییابد.
در پایان، ترتیب و توالی حوزهها، تجهیزات و ابعاد فضاها و طراحی آنها بر الگوهای حرکتی، اعمال و استفاده از انسان تأثیر میگذارد. اگر فضاها به شکلی ایجاد شود که خلاف الگوهای رفتاری ما باشد، میتواند حرکات و اعمال ما را مختل کنند و باعث عصبانیت یا ناامیدی شود. یا برعکس، از ساختارهای زندگی روزمره پشتیبانی کرده و باعث احساس راحتی بیشتری گردد.
کودکان، بیماران و سالخوردگان:
دانشمندان Tanja Vollmer دریافتند که شرایط جسمی و روحی بیماران، افراد مسن و کودکان
بسیار بیشتر از سایر افراد به محیط زندگی خود گره خورده و از این رو بیشتر تحت تأثیر شرایط مکانی قرار خواهند گرفت. هرچه ناامنتر باشیم، تأثیر محیط بر ما قویتر میشود.
گروه تحقیقاتی تحت نظر دکتر راجر اولریش ثابت کرده است که نور طبیعی ریتمهای بدن ما (بهطور مثال گردش خون و جریان خون) را بهنحوی بهینه تنظیم میکند و حتی میتواند بهرهوری و راحتی سرنشینان را افزایش دهد. جای تعجب نیست که اگر درساختمانهای ۱۰ تا ۸۰ درصد از روز خود بمانیم بدن ما با بخش اعظم محیط ساخته شده در تضاد قرار میگیرد زیرا به اندازه کافی به نور روز و منابع مورد نیاز دسترسی ندارد بنابراین حتما اصولی متناسب برای طراحی فضاهای درمانی باید در نظر گرفته شود، بهعنوان مثال استفاده از چراغهایی با نور قابل تنظیم، متناسب با شرایط خاص، جنبههای فیزیولوژیکی و عملکردی را بهبود میبخشد.
در واقع، اگر کمبودهایی در فضا وجود داشته باشد، پیامدهای آن ممکن است الگوهای ناسازگار و مخرب رفتار، رفتارمنفعلانه یا خودپسندی ایجاد کند و بالعکس، معماری خوب میتواند فرآیندهای بهبودی (بهعنوان مثال در بیمارستانها) را تسریع کند، ورزش و نشاط، مهارتهای عاطفی و شناختی، تعامل اجتماعی و مهارتهای ارتباطی را تقویت کند.
ماریا لورنا لمان همچنین متقاعد شده است که محیط ساخته شده ما میتواند بر احساس ما تأثیر بگذارد. متریالهای ساختمانی، نور و مناظر و اصوات تأثیرعاطفی خاصی بر ما دارند. بنابراین ضروریاست که معماران مراقب عملکردها و تأثیرات روی انسان باشند. در واقع بسته بهنوع کاربری ساختمان، عملکردهای خاصی برای انسان لازم است :
یک بیمارستان باید صلح، اطمینان و امید را منعکس کند. یک مدرسه باید کنجکاوی، شادی و هیجان را برانگیزد و یک دفتر باید از خلاقیت، بهرهوری و تمرکز را تقویت نماید. با در نظرگرفتن این موضوعات نقش یک معمار تغییر خواهد کرد. از اینرو مهمترین سؤالی که معماران و طراحان باید پاسخ دهند این است : چه احساسات و حالات ذهنی را میخواهم در کاربران ساختمان ایجاد کنم؟
همچنین باید مشخص باشد که الگوهای رفتاری با توجه به کاربری هر ساختمان متفاوت است. با طراحی مناسب بایستی الگوهای سالم متناسب با کاربری را مورد تأکید قرار داد.
و از آنجا که معماری تأثیر متفاوتی برهمگان دارد، الگوهای مختلف ادراک، شخصیتها و اثرهای فرهنگی سبب میشود تا تعریف اقدامات و قوانین کلی برای این موضوع مانند تمامی نکات روانشناختی مقدور نباشد اما کلیات و نیازهای مطلوب انسانی برای آسایش جسمی و روحی معیار خوبی برای خلق هر فضاست.
با این وجود چند توصیه طبق نظر محققین وجود دارد :
بهمنظور ایجاد فضاهای مثبت (اجتماعی)، منطقیاست که معیارهای یک پروژه را قبل از فرآیند برنامهریزی با فرآیندهای روانشناختی تلفیق کنید. عزت نفس، استقلال، کنترل و بهرهبرداری اگر این عناصر را برای فرآیند برنامهریزی درنظر میگیرند، ساختمانها میتوانند با اشکال جدید سازههای جدید شهری ادغام شوند و بنابراین، میتوانند با عملکردهای جدیدتری غنی سازی شوند.
در مرحله برنامهریزی، هر پروژه باید بهطور مداوم بهینهسازی شود تا کاستیها بررسی و از آسیبها جلوگیری شود. بنابراین، گروههای ذینفع مختلفی از جمله مدیران بهداشت، معماران، شهرسازان ، روانشناسان و پزشکان باید گردهم آیند تا دانش همه جانبهای در این زمینه کمک کند و مشارکت آنها در فرایند طراحی بتواند برسلامتی افراد تاثیرگذار باشد.
روانشناسی معماری با درک کامل تعامل بین انسانها و محیط مصنوع، ابزاری مهم در توسعه راهحلها و نوآوریهای پایدار خواهد بود. بنابراین در این مهم معمار با شناخت عمیق از روانشناسی انسانی، نقش فزایندهای دارد همچنین تجزیه و تحلیل طراحی، امکانات و جنبههای استفاده از ساختمانهای موجود بهمنظور بهسازی ساختمانها برای ساکنان را ارزشگذاری میکند و برای ایجاد پیامهای جدید باید گاهی اوقات باید مفاهیم قدیمی را کنار گذاشت و فضایی خلاقانه خلق نماییم.
مدیر مرکز تحقیقات و ارزیابی پیشرفته طراحی در مقاله خود در زمینه روانشناسی و معماری اشاره میکند شاید ابزارهای جدید فناوری در بخش معماری بهزودی قادر به ردیابی پاسخ انسان به تغییر پارامترهای فضا و مکان باشند تا بتوانند الگویی از معماری پاسخگو را گسترش دهند اما نقس اساسی ابعاد روانشناختی بر معماری و نقش فضاها در شکلگیری سلامتی و احساسات مثبت یا منفی امری انکار ناپذیر و قابل تامل میباشد و در واقع از نیازهای ضروری و دارای اولویت برای جولمع امروزی محسوب میشود.
رنگ
یکی از اساسیترین اصول در معماری و علم دکوراسیون است.
انسان از گذشتههای دور به استفاده از رنگها علاقهمند بوده و سعی در انتخاب بهترین رنگبندی داشته است. مردمان اولیه، با نگاه کردن به طبیعت و پدیدههای طبیعی با رنگ آشنا شده و به مرور زمان، رنگ در زندگی آنها جا افتاده و تبدیل به یک عنصر بسیار مهم شد.
رنگها در شکلگیری فضای داخلی یک محیط نقشی موثر و بسیار تاثیرگذار دارند. بهشکلی که در سالیان دورتر، رنگبندی نسبت به شرایط مختلفی تعیین میشد. مثلا در مناطقی که آدم و هوای آن سرد بود رنگهای گرم کاربرد و طرفداران بیشتری دارند.
در مناطق گرمسیری نیز رنگهای سرد مثل آبی از محبوبیت بیشتری برخوردارند. شاید عجیب باشد که چگونه ذهن انسان گرمی یا سردی یک رنگ را تشخیص میدهد؟ گفتنیاست به این مورد توسط دانشمندان و روانشناسان زیادی در قالب تحقیقات مختلف پرداخته شده است.
ذهن هر انسان، یک رنگ مجزا را بیشتر از سایر رنگها دوست دارد. این به ویژگیهای ذاتی و سلایق افراد برمیگردد.
در روانشناسی رنگ در معماری، چگونگی بهکار بردن بهترین ترکیب رنگها برای بخشهای گوناگون یک سازه پرداخته میشود. با تحقیق بیشتر و تبحر در روانشناسی رنگها، میتوانید بهترین رنگبندی را برای خانه و سازههای دیگر انتخاب نمایید.
نور و سایهها
اینکه چه وسیلهای در چه قسمتی از خانه با توجه به شرایط روانشناختی افراد خانواده قرار بگیرد، موضوعیاست که در روانشاسی ملزومات در معماری و دکوراسیون نور و سایهها در معماری
منظور از روانشناسی نور و سایهها، بهکارگیری بهترین نورپردازی و بازی با سایهها در سازه یا محیط داخلی است.
نورپردازی و بازی با سایهها، ابزار مهم، قدرتمند و موثری برای تغییر کیفیت رنگها و فضای خاص در طراحی معماری میباشد. معمولا تاثیری که نور در فضای داخلی و معماری یک فضا دارد، کمترین مورد توجه قرار میگیرد. اما چیزی که مهم است، این است که نور این قدرت را دارد و بههمین دلیل هنگام انتخاب رنگ یک قسمت، آنها در نورهای مختلف طبیعی و مصنوعی امتحان کنید.
این نکته را در نظر داشته باشید، برخی رنگها وجود دارد که تاثیر کمی از نور میگیرد و با تابش نور به آن، تغییر چندانی نمیکند.
تاثیر در روانشناسی، به بحث نور بهطور ویژه پرداخته شده است.
چرا که این محرک میتواند توجهها را بهسمت خود جلب کرده و بر همین اساس، نیاز است اطلاعات کافی و جامد را در آن بدانیم. مثلا با نورپردازی صحیح در یک خانه کوچک، محیط داخلی خانه توسط ذهن انسان بزرگتر شناسایی میشود، به آن پرداخته میشود.